طبابت با عبا و عمامه
حجتالاسلام والمسلمين دكتر احمدعلي آقارفيعي - روحاني، دكتر جراح، طبيب سنتي و رزمنده سابق - از رازهاي موفقيتش ميگويد:
جثه كوچك و نحيفي دارد، جوري كه صندلي جمع و جور مطبش در قياس با جثه او خيلي بزرگ به چشم ميآيد. صورت خونسرد و آرامش به كسي كه مقابلش مينشيند نوعي حس اطمينان ميدهد. مدام دستي به موهاي جو گندمياش ميبرد و ريش كم پشتش را نوازش ميدهد. شمرده شمرده حرف ميزند و چشم هايش حين حرف زدن بسته است. جملهاي يا خاطرهاي مهم ميتواند سر ذوقش بياورد تا چشم هايش را باز كند، خيز بردارد و دست هايش را روي ميز بگذارد و مستقيم زاويه نگاهش را به من بدوزد. اين سيماي مردي است كه بيش از نيمي از عمر 62سالهاش را صرف طبابت و پژوهش در زمينه طب سنتي و اسلامي كرده است.
زندگينامه حجتالاسلام والمسلمين دكتر احمدعلي آقارفيعي را ميشود در چند خط خلاصه كرد:
تحصيلاتش را در رشته پزشكي دانشگاه فردوسي مشهد به پايان رسانده و در كنارش دوره جراحي عمومي را گذرانده است. بعدها مطالعات، پژوهشها و علاقهاش او را به سمت و سوي طب سنتي و اسلامي كشانده است. سرآخر تربيت مذهبياش در خانوادهاي سنتي سبب شده همزمان پايش به حوزه علميه باز شود تا درس طلبگي بخواند. او در جريان مبارزات انقلابي هم فعال بوده و در دوران دفاع مقدس بهعنوان پزشك به جبهههاي جنگ رفته است. البته فعاليتهاي دكتر آقارفيعي به همين جا ختم نميشود؛ او دست به قلم برده و حاصل پژوهشهايش را در 3 كتاب «طب اسلامي و تحقيقات نوين پزشكي»، «آفرينش انسان» و «مديريت سالم» گردآوري و راهي بازار كتاب كرده است. اين اطلاعات اما حق مطلب را درباره او بهعنوان كسي كه شهرتش را مديون شيوه خاص درمانياش (تلفيقي از طب جديد، سنتي و اسلامي) است، ادا نميكند. او بهتر از هر كسي ميتواند درباره طب سنتي و اسلامي و گره اي كه اين شيوه درماني از كار بيماران باز ميكند حرف بزند. يك ساعتي منتظر ميمانم تا آخرين بيمار هم از اتاق دكتر بيرون بيايد و نوبت به من برسد. وارد كه ميشوم عمامه و عبايي كه به جالباسي ديواري آويزان است جلب توجه ميكند. دكترآقارفيعي درحاليكه روپوش سبز پزشكياش را پوشيده و بهنظر ميآيد بعد از يك روز كاري شلوغ حسابي خسته شده چراغ گفتوگو را با تعريف كردن خاطراتي از كودكياش روشن ميكند.
از همسايگي با بنان تا كودكي در گمرك
محل تولد و نشو و نماي من در يكي از محلههاي قديم تهران بوده. در كوچه نجم آبادي متولد شدم،حوالي ميدان گمرك. بسياري از همسايههاي ما هنرمندان مشهوري بودند. در خانه پدربزرگم يك اتاق را مرحوم بنان، خواننده معروف آن سالها،اجاره كرده بود. آن خانه اتاقهاي متعدد داشت و همسايههاي زيادي داشتيم.
خانوادهام مذهبي بودند و من در محيطي پرورش پيدا كردم كه هميشه صداي دعا و نيايش در آن به گوش ميرسيد. يكبار از مادرم سؤال كردم كه من در دوران كودكيام چه حالتي داشتم، ايشان گفتند: من زماني كه تو را باردار بودم خيلي به روضه امام حسين(علیه السلام) ميرفتم. به همين علت از كودكي علاقه خاص فطري نسبت به حضرت دارم، بهطوري كه اگر يك روحاني روي منبر اسم سيدالشهدا (علیه السلام) را بياورد طولي نميكشد كه گريهام ميگيرد. در حقيقت من با زيارتعاشورا، با مطالعه، با دروس علمي در كنار نهج البلاغه و صحيفه سجاديه زندگي كردم و بزرگ شدم. يك زماني همينطور كه درسهاي پزشكي را مطالعه ميكردم اشكهايم ميريخت روي صفحات نهجالبلاغه كه جلويم باز بود. چون ميخواستم آدم مؤثري باشم بين رشتهها، پزشكي را انتخاب و در دانشگاه فردوسي مشهد تحصيل كردم.
تحصيل در حوزه
زمان دفاعمقدس جزو نخستين پزشكان سپاه بودم. به محض اينكه زنگ ميزدند ساكم روي دوشم بود و اينكه در چه عملياتي بايد شركت كنم اصلا مهم نبود. يكبار حركت كرديم به سمت ايلام. وارد شهر كه شديم ديديم مردم از ترس بمباران به كوه پناه بردهاند. مجبور شديم خودمان را به كوه برسانيم. بيمارستاني صحرايي در كوه برپا شده بود و ما آنجا مستقر شديم و به مجروحان رسيدگي كرديم. وقتي از عملياتها فارغ ميشدم، انرژيام را ميگذاشتم روي علاقهام كه كسب علم بود و در همين زمان وارد حوزه شدم. خوشبختانه در زمان دانشجويي، ادبيات عرب را دنبال ميكردم. قبل از اينكه بروم دانشكده، استادي داشتيم به نام آقاي يعقوبي- كه شهيد شد- به ادبيات عرب تسلط خوبي داشت. صبحها با چند نفر از دوستانمان اول ميرفتيم كلاس عربي و بعد ميرفتيم دانشگاه سر كلاس پزشكي، تشريح و... ؛يعني در كنار مطالعات پزشكي به علايق مذهبيام ميرسيدم و بعد از اينكه فارغالتحصيل شدم احساس كردم بايد در حوزه هم سيري كنم. اين موضوع سبب شد كه من هم دين را فرابگيرم و هم علم را.
جالب اينكه هرچه بيشتر فقه ميخواندم متوجه ميشدم كه اين آموزهها ميتواند كمك زيادي به تخصص پزشكيام كند.
توصيههاي معصومين
بابهاي زيادي در فقه با عنوان الاطعمه و الاشربه درباره تغذيه وجود دارد. فهرستي از غذاها داريم كه براي بدن مفيدند و معصومين آنها را پيشنهاد كردهاند. روشهاي بهداشتي متعددي داريم كه چه كار كنيم تا بيمار نشويم. اينها را خود پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اجرا ميكرده و روايت معروفي است كه در آن آمده پس از نامه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به پادشاه روم براي دعوت او به اسلام، آنها براي صلحكردن هدايایي نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرستند؛ از جمله يك پزشك. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايند پزشك را بفرستيد شهر خودش، بعد هم ميفرمايند ملت ما تا گرسنه نشود غذا نميخورد و قبل از اينكه سير شود از غذا دست ميكشد؛ يعني يك روش بهداشتي را پشتوانه يك روش پيشگيري كردند كه سبب ميشود امت سالم بماند. يا بهعنوان مثال حضرت علي (علیه السلام) فرمودند : بيماران خود را با گياهان منطقه خود درمان كنيد. فصلهاي طولانياي در فقه داريم درباره طبيب. اينكه طبيب چه شرايطي بايد داشته باشد و روشهاي درماني در اسلام چيست يا اينكه گياهان دارويي چه خواصي دارند. اين موارد من را بهعنوان پزشكي كه ميخواستم بيماران را نجات دهم ترغيب كرد تا بيشتر درباره طب اسلامي تحقيق كنم. مهم نيست كه از درمان طب جديد استفاده كنيم يا طب قديم بلكه بايد ببينيم كدام شيوه درماني براي بيمار مفيدتر است اما در مجموع بهعنوان كسي كه دوره تخصصي را در دانشگاه گذراندهام و به طب جديد آشنا هستم، بيشترين نسخهاي كه براي بيماران استفاده ميكنم همان نسخهاي است كه معصومين فرمودهاند.
درمان سنتي براي 120بيماري
بيماريهايي در دنياي پزشكي وجود دارد كه ما آنها را با عنوان بيماريهاي ناشناخته ميشناسيم. حالا آنها را بهخود_ايمني يا بيماريهاي ديگر نسبت ميدهند. اينها در حقيقت ناشناخته نيستند بلكه حاصل كمبود اطلاعات هستند. امام رضا(علیه السلام) ميفرمايند: «براي هر بيماري، دارويي هست»؛ يعني خدا هيچ بلايي به بدن انسان نرسانده مگر اينكه دوايش را داده باشد. من و همكارانم رفتيم دنبال اين موضوع مهم كه چرا طب كلاسيك ما نتوانسته مكانيسم اين بيماريها را كشف كند. متوجه شديم كه اينجا خلأهايي وجود دارد بين طب كلاسيك و طب اسلامي. ديديم كه آنجا در بعضي كتابها بهطور گذرا درباره طبع و مزاج صحبت شده است. حضرت علي(علیه السلام) در نهجالبلاغه ميفرمايد: خداوند انسانها را از طبایع مختلف آفريده است. امام رضا((علیه السلام) هم مزاج ها را تقسيمبندي كردهاند.
امام صادق (علیه السلام) روش درماني هر طبع را بيان كرده اند. ميگويند مثلا كسي كه طبعش به خون است، بايد خون بدهد. كسي كه مزاج صفرا و سودا دارد بايد مسهل مصرف كند، آنكه مزاجش بلغم است بايد حمام كند. ما اطلاعات طب جديد و قديم را گرفتيم و با هم ممزوج كرديم و از درون آن روش درماني جديدي درآورديم. ميشود گفت ما اكنون اين حرف را براي دنيا داريم كه توانستيم و ميتوانيم براي هر بيماري، روش جديد درماني مطرح كنيم. اكنون به كمك دانشجوياني كه با من همكاري و پژوهش ميكنند پروتكل درماني 120بيماري را نوشتهايم و بهزودي بهصورت كتاب منتشر خواهد شد.
آنچه درباره طبع و مزاج بايد بدانيم
قديميها به كسي كه غذايي ميخورد و دلش درد ميگرفت ميگفتند معده ات سردي كرده. بعد مثلا يك چيز ساده مثل نبات يا عسل به او ميدادند و ميگفتند بايد گرمي بخوري كه سردي را جبران كند. متاسفانه امروزه طبايع از طب كلاسيك محو شده است، در نتيجه ما دچار قصور و تقصير در درمان بيماران شدهايم؛ يعني هر جا كه گير كرديم، گفتيم اين علت ناشناخته است و بايد به اجبار «كورتون» (نوعي مسكن قوي و ضد التهاب) براي بيمار تجويز كنيم اما وقتي مريض از بيمارستان مرخص شد، قندش رفته بالا و پوكي استخوان پيدا كرده است. درحاليكه ميتوانستيم مزاج شناسي را وارد طب جديد كنيم و عوارض داروهاي شيميايي را نداشته باشيم. وقتي بيماري ميگويد بهعنوان مثال سَرم ضربان دارد از درد، پاهايم ورم كرده و معدهام سنگيني ميكند، ابتدا چهرهاش را نگاه ميكنم ميبينم خيلي خوشرو و فربه است. براي اين بيمار بايد در تقسيم بندي مزاج، جايگاهي پيدا كنم. ما به اين مزاج ميگوييم مزاج خون. بعد چند تا از علائم ديگر را هم سؤال ميكنم مثلا ميگويم آيا راه ميروي زير پاهايت خالي ميشود؟ آيا پوستات مورمور ميكند؟ جلو سرت درد ميكند يا عقب سرت؟ ميپرسم يكدفعه عصبي ميشوي؟ كه پاسخ ميدهد بله. من ميآيم اين گرمي بدنش را با سردي متعادل ميكنم يا به او ميگويم ميتواني بروي بانك خون يك واحد هم خون بدهي. البته بررسيهاي ديگري هم ميكنم، يعني ممكن است بگويم اول آزمايش بدهد. بيمار ديگري ميگويد من يك دانه بادام و انجير ميخورم بدنم جوش ميزند. لاغر است و باهوش و پرجنبوجوش. ميگويم چه غذايي دوست داري؟ ميگويد ترشيجات. خب اين را ميگذاريم در دسته صفراوي مزاجها. درمان بيمارياش هم خوردن زياد مايعات و غذاي خنك است. يكي ديگر ميآيد مثل بيمار قبلي با اين تفاوت كه سبزهرو است و ميگويد وسواس دارد، فكر و خيال ميكند و پاهايش زياد درد ميكند و در سرما آسيب ميبيند. ميگويم تو در دسته سرد و خشك هستي و بايد غذاهاي گرم و تر بخوري. يا يك نفر ميآيد خيلي چاق است و ميگويد من صبح به سختي از خواب بلند ميشوم، خب اين مزاجش سرد وتر است. او اگر شب ماست بخورد ديگر صبح اصلا بلند نميشود برود سركار.
فرزاندش : به نظر ما احترام ميگذارد
يادم ميآيد از 5-4 سالگي پدرم ما را حجامت ميكرد. تكتك اعضاي خانواده ما تا آنجا كه ميشود از داروهاي شيميايي استفاده نميكنند مگر اينكه ناچار شوند. يكي از دلايل آن هم اين است كه دستورات طب سنتي براي درمان زمانبر است و مثلا اگر سرما بخوريم و فردا هم قرار باشد سركار برويم خب مجبوريم براي بهبود سريع يا قرص بخوريم يا آمپول بزنيم. اما دكتر دستوراتي را كه در نسخههايش ميبينيد مثل مصرف مقداري نمك قبل از غذا يا خوردن سركه بعد از غذا و نوشيدن عرق كاسني قبل از خواب را خودش موبهمو انجام ميدهد. شايد برايتان جالب باشد كه بدانيد هيچيك از ما پزشكي نخواندهايم. پدرم آدمي نيست كه بخواهد نظرش را اعمال كند. او فقط راه و چاه را نشان ميدهد و انتخاب را بهعهده ما ميگذارد. به همين علت خواهرهايم رشته هنر را انتخاب كردند؛ يكي گرافيك خوانده و آن يكي صنايعدستي. من هم سراغ رشته معدن رفتم و برادرم هم كار آزاد را انتخاب كرد.
علي آقا رفيعي، مهندس معدن
27ساله- فرزند كوچك خانواده
هميشه پدر
او معتقد است كسي كه نماز نميخواند زندگياش را باخته است. مهمترين چيزي كه دربارهاش بارها به ما تذكر داده و مدام از آن حرف ميزند و گاهي هم اين موضوع رنجش ميدهد اين است كه چرا ما بهدنبال كسب آگاهي نميرويم و مثلا آن اندازه كه بايد كتاب نميخوانيم. يكي از خصوصيتهاي رفتاري پدرم كم حرفي است اما وقتي دور هم جمع ميشويم خودش را مقيد ميبيند كه با هم حرف بزنيم. راستش را بخواهيد من و پدرم در موضوعاتي درك مشترك نداريم اما هميشه اين احساس را داشتهام كه ميتوانم از او مشورت بگيرم. پدرم هميشه اين دغدغه را دارد كه با من حرف بزند. شايد يكي از دلايلش اين باشد كه من هنوز ازدواج نكردهام و او فكر ميكند اين يك معضل اساسي است. به همين علت ميگويد درباره عشق فكر كن و بعد بيا باهم حرف بزنيم.
شاهده آقا رفيعي، فارغالتحصيل رشته گرافيك -35 ساله - دختر كوچك خانواده
پـزشكي بـا نسخههاي عجيب
در مطب دكتر احمدعلي آقارفيعي چه ميگذرد؟
روحاني، دكتر جراح، طبيب سنتي و رزمنده سابق؛ جمع همه اينها حتي منهاي مطبي كه در آن گوش تا گوش بيمار نشسته، ميتواند حس كنجكاوي هر بيمار و شاخكهاي حساس هر خبرنگاري را قلقلك دهد تا سر از كار دكتر «احمدعلي آقارفيعي» دربياورد و راز موفقيتش را كشف كند. مطب اول دكتر جايي در ميدان امام حسين (علیه السلام) و مطب دومش كه به نام مركز طب اسلامي مشهور است در طبقه دوم ساختماني است كه تكيهاش به مسجد مشهور محله جيحون است. طبقه اول، عطاري جمع و جور مطب، سنگ نشاني است كه راه را درست آمدهايم. ميز كوچكي با چند قلم گياه دارويي و جوان فروشنده كه دستور مصرف را براي مشتريها با حوصله شرح ميدهد و معلوم است حسابي به نسخهپيچيهاي دكتر آقارفيعي وارد است، همه داروهاي اين داروخانه گياهي است.
راهپله ساختمان آنقدر تنگ و تُرش است و اغلب بيماران كه سن و سالي هم دارند ترجيح ميدهند از آسانسور براي رسيدن به طبقه اول استفاده كنند. در مطب كه باز ميشود جا ميخورم. جايي براي نشستن نيست و چند نفري هم سرپا ايستادهاند. سالن انتظار، اتاقي12-10 متري است كه 4رديف صندلي آن را بيماران پركردهاند تا معلوم شود چرخ كار و بار اين طبيب سنتي نسبت به بسياري از متخصصان طب جديد بهتر ميچرخد. روي ديوار چند پوستر و تابلو وجوددارد كه يكي از آنها درباره تربيت كودكان نكتههايي را به والدين گوشزد ميكند. تكهاي مقوا هم به گوشه اتاقك منشي چسبيده كه رويش نوشته: «سمنوي اعلا موجود است»! اينجا هر سن وسالی از بيماران پيدا ميشود؛ از كودك خردسال در آغوش مادر و نوجواني كه سرش گرم بازي با گوشي همراهش است تا عاقله مردي كه نگران حال مادر رنجورش است.
نسخهاي شبيه معما
2منشي دكتر يك لحظه آرام و قرار ندارند و مدام در حال پاسخگويي به مراجعان هستند. در همان وهله اول تكه كاغذي دست بيماران ميدهند كه كمي بعد متوجه ميشويم برگه ويزيت مخصوص دكتر است كه البته تفاوت عجيب و غريبي با برگههاي ويزيت معمول دارد. روي آن به اختصار دستورها و شايد بهتر است بگوييم رژيمهاي غذايي نوشته شده و دكتر بسته به نياز بيمار، مقابل هر كدام از آنها نشانه ميزند تا مو به مو آنچه را گفته انجام دهند. پشت نسخه هم «گوشهاي از دستورات عمومي اسلام براي صرف غذا» نوشته شده است. نكته جالب اين نسخه، 3پرسشي است كه دكتر آقارفيعي از بيماران پرسيده و در مراجعه بعدي پاسخ آنها را از بيمارانش ميخواهد. اول اينكه هدف از زندگي چيست؟ ديگر اينكه آيا آنچه از پدر، مادر، همسر، ثروت و... در زندگي وجود دارد هدف است؟و در نهايت اينكه راه يا وسايل رسيدن به اين هدف چگونه است؟ شايد كمي عجيب بهنظر بيايد كه اين سؤالهاي به ظاهر روانشناسانه به چه كار يك طبيب سنتي ميآيد. يكي از بيماران دكتر آقارفيعي حكمت اين سؤالها را در اين ميداند كه بيمار ميتواند از تجربه دكتر بهعنوان يك فرد موفق استفاده كند؛ "دكتر با دقت به حرفهايم گوش ميدهد و اگر نياز به راهنمايي باشد دريغ نميكند. اين نوع برخورد باعث ميشود اعتمادم به دكتر بيشتر شود و مشكلات زندگيام را هم با او در ميان بگذارم و راهنمايي بخواهم."
دكتر هواي جيب بيمارانش را دارد
دستورهاي به ظاهر ساده غذايي دكتر آقارفيعي چنان كارگر ميافتد كه باعث ميشود «علي» يكي از بيماران دكتر از چهاردانگه اسلامشهر يك ساعتي راه گز كند و سراغ طبيبي بيايد كه به اعتقادش هم نسخههايش سريع جواب ميدهد و هم هواي جيب بيمارانش را دارد؛«خواهرم صورتش مدام جوش ميزد. پيش چند تا دكتر رفته بود اما اينقدر هزينه كرمها و قرصهايي كه برايش نوشته بودند زياد ميشد كه ترجيح داد به توصيه يكي از دوستان بيايد پيش دكترآقارفيعي. خيلي زمان نگذشت كه خوب شد. من هم بدنم لكههاي قرمز رنگي مثل قارچ ميزند و آمدهام پيش دكتر و او توصيه كرده حجامت كنم.» حجامت را كه از قديمالايام يكي از راههاي درمان در طب سنتي و اسلامي است دكتر براي بيشتر بيمارانش توصيه ميكند؛ فرمولي جادويي كه همه اسمش را شنيدهاند و دستور اجرايش را ميدانند اما با اين تفاوت كه اغلب مراكز حجامت فقط حجامت عام(بين 2 كتف) انجام ميدهند، اما دكتر اين كار را روي سر و پا و ديگر اعضاي بدن در مراحل مختلف با مهارت انجام ميدهد.
رضايت؛ حرف اول و آخر
چربي كبد داشته و خواب آلودگي مداوم و كمردرد شديد كه هر 3 اين بيماريها را با نسخههاي دكتر از سر گذرانده و سلامتش را دوباره بهدست آورده است. حالا سردرد سراغش آمده و به توصيه دكتر آقارفيعي آمده تا حجامت سر كند؛ "اينكه دكتر علاوه بر تخصصش در طب سنتي، جراح عمومي هم هست و با علم روز آشنايي دارد باعث شده بيماران اعتماد بيشتري به او داشته باشند. داروها هم گياهي هستند و عوارضي ندارند. در ضمن ارزانتر هم تمام ميشوند."
بيماراني كه دشواري راه را به جان ميخرند تا در ترافيك كلافهكننده پايتخت به مطب دكترآقا رفيعي برسند، با رضايت از مطب خارج ميشوند؛آنها خيالشان راحت است كه براساس مزاج و طبعي كه دارند، دارو و روش درمان خاص خودشان را دريافت كردهاند.
والسلام